جواهرات الهه زیبایی
آفرودیت، الهه عشق و زیبایی از اساطیر باستان یونان و زیباترین الهه در میان خدایان دوازده گانه بود که حتی دیگر الهه ها و خدایان یونان به او عشق می ورزیدند. الهه ای که هر کس با دیدنش یک دل نه بلکه صد دل عاشق زیبایی او می شد. غالباً این الهه "دریا متولد شده" خوانده می شد، افسانه آفرودیت بسیار مشهور است.
بیشتر بدانید: جواهر یا جواهرات
آفرودیت همسر هفایستوس بود اما با بسیاری از خدایان و افراد زمینی رابطه داشت و از هر کدام فرزندانی آورد. بعد از تولدش به علت زیبایی، زئوس میترسید که خدایان بر سر ازدواج با آفرودیت با هم به نزاع بپردازند به همین خاطر او را به همسری هفایستوس، خدای آتش و آهنگری درآورد.
خدایان بزرگترین عروسی ممکن را برایشان آماده کردند. همه خدایان و الهه ها در آنجا بودند که هدایای باشکوهی را برای عروس به همراه داشتند. اما از همه جالب تر هدیه هایی که توسط خود هفایستوس به او داده شده بود.
او کاخهای بسیاری را برای الهه بنا کرد که شگفت انگیزترین آنها در جزیره قبرس بود. در وسط این جزیره دریاچه زیبا و بزرگی وجود داشت و جزیره دیگری در آن دریاچه قرار داشت. بر روی این کاخی از سنگ مرمر سفید ساخته و دارای برج و زیور آلات طلا و نقره بود. آنگاه پر از چیزهای شگفت انگیزی بود که خدای مهربان برای خشنود کردن همسرش ساخته است. در میان اینها خدمتگزاران او از طلای جامد بودند که از خواسته های آفرودیت بدون اعتراض پیروی می کردند. همچنین چنگهای طلایی وجود داشت که موسیقی شیرین را در تمام طول روز می نواختند، بدون اینکه کسی روی آنها نوازندگی کند. و پرندگان طلایی، که شیرین ترین آهنگ ها را می خواندند همگی در خدمت الهه زیبایی بودند و چنان او را دوست می داشتند که گویی جهان فقط برای او ساخته شده و دیگر قرار نیست کس دیگری بر این کره خاکی قدم بردارد. با مهربانی های ملکه همه چنان خوشحال می شدند که قابل وصف نیست ولی تا بحال کسی ناراحتی ملکه را ندیده چون او همه را دوست می دارد. همه پرندگان مورد علاقه آفرودیت بودند و آنها را دوست داشتند به همان اندازه که او آنها را دوست داشت. آنها به او زبان پرنده یاد دادند، به گونه ای که او با آنها صحبت می کرد. با این وجود، از بین همه آنها کبوترها و قوها را به بهترین وجه دوست می داشت. کبوترها دور سرش می چرخیدند و مرتباً بر روی بازوها و شانه های او، هر کجا که می رفت، می پیچیدند. و قوها او را با قایق زیبا در میان آبهای قصر خود و ساحل دریاچه به عقب و جلو می کشیدند.
برای خرید انگشتر جواهری اینجا کلیک نمایید
هفایستوس در صنعتگری بی نظیر بود. او برخلاف مهارتش در صنعتگری و خلق آثار بسیار زیبا، چهره ای بسیار زشت داشت و هنگام راه رفتن لنگ می زد. برخلاف او، آرس (الههی جنگ) بسیار خوشقیافه و ورزیده بود. آرس و آفرودیت پس از اولین ملاقات دلبسته یکدیگر شدند و بعد از آن به طور پنهانی با هم در رابطه بودند. مکان ملاقات و عشقبازی آنها قصر هفایستوس بود. آفرودیت با زیبایی مسحورکننده اش موجب حسادت افراد بسیاری بود. روزی با آرس در حال عشقبازی با یکدیگر بودند که خورشید آنها را دید و از سر حسادت ماجرا را برای هفایستوس تعریف کرد. هفایستوس از شنیدن خبر بسیار خشمگین شد و دست به ساخت توری حیرتانگیز زد. توری به نازکی تار عنکبوت و به محکمی آهن که چشم غیر مسلح قادر به دیدن آن نبود. هفایستوس قبل از سفر خود به لمنوس، این تور را در اطراف تخت آفرودیت نصب کرد. آفرودیت از غیبت هفایستوس بسیار خوشحال شد و به آرس خبر داد. آرس سریعاً به نزد آفرودیت در قصر شتافت. آفرودیت به محض دیدن آرس او را محکم به آغوش کشید و غرق بوسه کرد. اما این خوشحالی زمان زیادی نداشت زیرا توری که هفایستوس در اطراف تخت تعبیه کرده بود چنان آنها را در خود گرفت که دیگر قادر به حرکت نبودند. این بار نیز خورشید به هفایستوس اطلاع داد. او شتابان به خانه بازگشت و از تماشای صحنه بسیار خشمگین شد. او از همه خدایان خواست که بیایند و این زوج بی شرم را تماشا کنند. هفایستوس از خدایان خواستار مجازات برای آن دو شد. و عاقبت هفایستوس در قبال پرداخت جریمه ای که زناکاران به شوهران می پردازند و تضمین آن دو توسط یکی از خدایان آنها را آزاد کرد. این زوج با دلی شکسته و در اوج بدنامی از آنجا گریختند و هریک به گوشهای پناه بردند. آرس به تراس رفت و آفرودیت هم آشفته، به پافوس، پناهگاه خود در قبرس بازگشت. در آنجا سه الهه که با یکدیگر خواهر بودند او را به حمام بردند، بر تنش روغن مالیدند و لباسهای زیبا بر تن او کردند. به طوریکه بار دیگر زیبا و دلربا شد.
آفرودیت معشوقههای بسیاری در میان خدایان و افراد زمینی داشت، از جمله معروفترین معشوقه زمینی او شاید آدونیس باشد. برخی از فرزندان او عبارتند از اروس، انتروس، هایمنایس و آینیاس با معشوق تروایی خود آنخیسس.
اسامی خدایان دوازده گانه یونان
زئوس، هرا، آفرودیت، پوسایدون، هرمس، آپولو، دیونیسوس، آرتمیس، هفائیستوس، دیمیتر، آرس، آتنا
مجسمه سازی به نام پیگمالون که عاشق زیبایی ملکه شده بود تلاش کرد مجسمه ای بسازد که دوست داشتنی تر از دوست داشتنی ترین زن باشد. او بهترین عاج را انتخاب کرد و ماههای بسیار با صبر و شکیبایی به کار مشغول بود و آنقدر به کار خود علاقه مند شد که به سختی وقت خود را برای خوردن یا خوابیدن می گذراند. سرانجام کار تمام شد و همه می گفتند این مجسمه از هر زنی که تا به حال زندگی کرده است، زیباتر است. پیگمالون تمام روز با چشمانی خیره روبروی مجسمه به تماشای آن می نشست. او از شدت علاقه به مجسمه، بارها و بارها آرزو می کرد که همسر واقعی او باشد، تا بتواند با او صحبت کند، او را دوست داشته باشد و به او عشق بورزد. او در این امر مخفیانه آرزو کرد تا اینکه در نهایت به اندازه کافی جسورانه رشد کرد و از خدایان کمک خواست. سپس به معبد آفرودیت رفت و همانجا آرزوی خود را بیان کرد ولی از قضا ملکه صدای او را شنید. ملکه که عشق واقعی مجسمه ساز را برای این مجسمه دیده بود روح خود را فدای مجسمه ساز کرد و مجسمه تبدیل به زیباترین زن دنیا شد ولی وقتی مجسمه ساز متوجه شد که ملکه همچین گذشتی را انجام داده و از جان خود در مقابل خواسته مجسمه ساز گذشته دیگر تاب نیاورد و او هم روح خود را فدای خواسته خودش کرد.
برای مشاهده و خرید گردنبند الهه زیبایی و انگشتر الهه زیبایی به سایت Irangemland.com مراجعه نمایید.
سایر مقالات
سنگ زمرد
سنگ عقیق
نام شما :*
ایمیل :
نظر شما : *